1. فهم خود دستور و احکام الهی. حق و وظیفه انسان در برابر خداوند
2. فهم مستند و دلیل دستورات و احکام الهی: طریقی که حکم با آن بیان شده. مثلا آیه قرآن, سنت و ...
3. فهم علت دستورات و احکام الهی: فلسفه و چرایی و مصلحت حکم
در بیان نسبت بین دین و دنیا به سطح سوم فهم از دین و دستورات آن نیاز داریم.
احتمالات در دسترسی به سطح سوم از فهم احکام دین:
1. احکام تنها برای سنجش میزان عبودیت انسان هاست و هیچ علت و فایده ی دیگری ندارند. مثل دستورات پادگان!
2. دستورات الهی دارای حکمت اند ولی عقل انسان از درک آن غالبا عاجز است. مثل نسخه پزشک.
3. دستورات الهی دارای حکمت اند و انسان نیز می تواند «بعضی از آنها» را درک کند.
4. دستورات الهی دارای حکمت اند و فلسفه «تمام آنها» را انسان درک می کند.
عده ای از اشاعره فرض اول را باور دارند. اما در میان متفکرین شیعه چنین نظریه ای وجود ندارد.
همچنین هیچ یک از متفکرین اسلامی قائل به فرض چهارم هم نیست. چون طبق آیات قرآن توانایی درک انسان محدود است: و ما اوتیتم من العلم قلیلا ؛ یا ذیل آیه طلاق: و الله یعلم و انتم لا تعلمون که به صراحت خدا مهر بر ذهن و درک بشر زده است.
علامه طباطبایی در ج 2 المیزان؛ شیوه و دأب قرآن را بیان احکام و شرایع همراه با بیان مصالح کلی یا مصالح موردی به عنوان علت آنها می دانید.
چهار دسته احکامی که در قرآن وجود دارد:
1. بیان حکم بدون ذکر علت در حالی که ما نیز از فهم علت آن عاجزیم. مثل آیه 234 سوره بقره: نگه داشتن عده به مدت 4 ماه و ده روز.
2. بیان حکم بدون ذکر علت در حالی که ما می توانیم برای علت آن حدس و احتمال ذکر کنیم. مثل آیه 237 سوره بقره: پرداخت نیمی از مهریه در صورت جدایی بین عقد و ازدواج.
3. بیان حکم بدون ذکر علت در حالی که عقل و تجربه می تواند علت آن را کشف کند. مثل آیه آخر سوره بقره: ثبت مکتوب بدهی و شهادت دو شاهد.
4. بیان حکم همراه با ذکر علت. مثل حکم ربا. 278 سوره بقره. علت حکم: ظلم.
2. فهم مستند و دلیل دستورات و احکام الهی: طریقی که حکم با آن بیان شده. مثلا آیه قرآن, سنت و ...
3. فهم علت دستورات و احکام الهی: فلسفه و چرایی و مصلحت حکم
در بیان نسبت بین دین و دنیا به سطح سوم فهم از دین و دستورات آن نیاز داریم.
احتمالات در دسترسی به سطح سوم از فهم احکام دین:
1. احکام تنها برای سنجش میزان عبودیت انسان هاست و هیچ علت و فایده ی دیگری ندارند. مثل دستورات پادگان!
2. دستورات الهی دارای حکمت اند ولی عقل انسان از درک آن غالبا عاجز است. مثل نسخه پزشک.
3. دستورات الهی دارای حکمت اند و انسان نیز می تواند «بعضی از آنها» را درک کند.
4. دستورات الهی دارای حکمت اند و فلسفه «تمام آنها» را انسان درک می کند.
عده ای از اشاعره فرض اول را باور دارند. اما در میان متفکرین شیعه چنین نظریه ای وجود ندارد.
همچنین هیچ یک از متفکرین اسلامی قائل به فرض چهارم هم نیست. چون طبق آیات قرآن توانایی درک انسان محدود است: و ما اوتیتم من العلم قلیلا ؛ یا ذیل آیه طلاق: و الله یعلم و انتم لا تعلمون که به صراحت خدا مهر بر ذهن و درک بشر زده است.
علامه طباطبایی در ج 2 المیزان؛ شیوه و دأب قرآن را بیان احکام و شرایع همراه با بیان مصالح کلی یا مصالح موردی به عنوان علت آنها می دانید.
چهار دسته احکامی که در قرآن وجود دارد:
1. بیان حکم بدون ذکر علت در حالی که ما نیز از فهم علت آن عاجزیم. مثل آیه 234 سوره بقره: نگه داشتن عده به مدت 4 ماه و ده روز.
2. بیان حکم بدون ذکر علت در حالی که ما می توانیم برای علت آن حدس و احتمال ذکر کنیم. مثل آیه 237 سوره بقره: پرداخت نیمی از مهریه در صورت جدایی بین عقد و ازدواج.
3. بیان حکم بدون ذکر علت در حالی که عقل و تجربه می تواند علت آن را کشف کند. مثل آیه آخر سوره بقره: ثبت مکتوب بدهی و شهادت دو شاهد.
4. بیان حکم همراه با ذکر علت. مثل حکم ربا. 278 سوره بقره. علت حکم: ظلم.