حضرت استاد عبدالله جوادی آملی؛ در مقدمه ی کتاب «مفاتیح الحیات» ضمن اشاره به اینکه برای قوانین سیاسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیاز به چارچوبی به نام «عدل» هستیم؛ می نویسد که تشخیص حقیقت عدالت از عهده بشر خارج است و تنها کسی که می داند "جای هر چیز کجاست؟" فقط خداست. و لذا حدود عدل و عدالت را باید از وحی الهی دریافت کرد.


استاد شهید مطهری اما؛ در این باره نظر دیگری دارد. به زعم ایشان درک فطری و عقلی انسان برای فهم عدل غیر قابل انکار است.

به عنوان مثال هر کسی (چه دیندار چه کافر) می تواند حق و حقوق کارگر در قبال کارش را تشخیص بدهد.

یا هر کسی می داند که حق کودک پس از تولد از شیر مادر چیست.


اشکال: اگر عدل و ظلم را فقط از طریق «وحی» می توان شناخت و تشخیص داد؛ آیا دیگر می توان به غیرمسلمانان ایراد گرفت برای ظلم و بی عدالتی؟ وقتی آنها امکان تشخیص حق و باطل و عدل و ظلم را ندارند؛ چگونه باید پاسخگو باشند؟!


بر اساس آیه 60 سوره الرحمن: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ اگر بشر از فهم احسان عاجز است؛ چرا قرآن از اون طلب مقابله به مثل کرده است؟!


در صفحه 44 کتاب مفاتیح الحیات؛ استاد می نویسد: اولا قانونگذار فقط خداست. در مرحله دوم پیامبر(ص) قانون شناس است. در مرحله ی سوم انسان به وسیله ی دو منبع 1. نقل  و 2. عقل به قوانین معرفی شده توسط پیامبر دسترسی پیدا می کند.


اشکال: این عقل که در مرحله ی اول از تشخیص و فهم عدل ناتوان بود؛ چرا و چگونه در مرحله سوم قابل مراجعه شد؟!

آیا سرمایه ی عقل بشر در این فاصله تغییری کرد؟!!


بر خلاف نظر استاد جوادی آملی؛ علامه ی طباطبایی منظور از حکم در آیه «ان الحکم الا لله» را فقط حکومت می داند و نه قانون گذاری و فهم عدالت و غیره.